1
اخبار سایت اخبار سایت
چالش‌ها و رهیافت‌های بالینی درمان خشم و اضطراب ناشی از ترک مت‌آمفتامین: بررسی انتقادی پژوهش‌ها با تمرکز بر دارونما و مداخلات مکمل
دوره 2، شماره 1، 1404، صفحات 200 - 215
نویسندگان : نازنین حقیقت بیان* 1
1- کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آیت الله آملی، آمل، ایران.
چکیده :
سوءمصرف مت‌آمفتامین در سال‌های اخیر با رشد چشمگیر در سطح جهانی، پیامدهای روانشناختی عمده‌ای ازجمله بروز خشم و اضطراب را در فرآیند ترک مصرف به همراه داشته است. علائم خشم و اضطراب نه‌تنها انگیزه و تاب‌آوری فرد در مواجهه با ترک را کاهش می‌دهند، بلکه یکی از مهم‌ترین عوامل بازگشت مجدد به مصرف نیز محسوب می‌شوند. این مقاله با هدف بررسی انتقادی چالش‌های بالینی و رهیافت‌های درمانی نوین در کنترل خشم و اضطراب ناشی از ترک مت‌آمفتامین، با تمرکز ویژه بر نقش دارونما و مداخلات مکمل، انجام شده است. مطالعات منتخب از پایگاه‌های معتبر بین‌المللی (PubMed, Scopus, SID, Google Scholar) طی 15 سال اخیر با کلیدواژه‌های مرتبط با «خشم»، «اضطراب»، «مت‌آمفتامین»، «دارونما» و «مداخلات مکمل» جست‌وجو و مرور نظام‌مند شدند. مقالاتی وارد مطالعه شدند که دارای نمونه انسانی، طراحی کارآزمایی بالینی یا شبه‌آزمایی بوده و به‌صورت اختصاصی به نشانه‌های خشم و اضطراب در فرآیند ترک مت‌آمفتامین پرداخته بودند. تحلیل ادبیات پژوهشی نشان داد ابزارهای دارونما (Placebo) در برخی کارآزمایی‌ها اثر کوتاه‌مدت و معنادار بر کاهش اضطراب و خشم نشان داده‌اند، اما تأثیر آن‌ها غالباً گذرا و وابسته به انتظارات بیماران است. در مقابل، رویکردهای مکمل همچون درمان‌های موج سوم (به‌ویژه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، مدل ماتریکس و ذهن‌آگاهی)، و نیز گیاه‌درمانی با محوریت گیاهانی نظیر اسطوخودوس و سنبل‌الطیب، کاهش معناداری در علائم روانی نشان داده‌ و موجب بهبود کیفیت زندگی بیماران در مراحل ترک شده‌اند. با این حال، اختلاف در روش‌شناسی، حجم نمونه پایین و کمبود پیگیری‌های طولانی‌مدت، محدودیت عمده اکثر مطالعات محسوب می‌شود. درمان خشم و اضطراب در فرآیند ترک مت‌آمفتامین نیازمند رویکردی ترکیبی و چندوجهی است. استفاده صرف از دارونما، موفقیت کوتاه‌مدت دارد و مداخلات موج سوم و مکمل، رویکردهای امیدوارکننده‌ای برای مدیریت بلندمدت علائم روانی به حساب می‌آیند. آینده پژوهش‌ها باید بر استانداردسازی پروتکل‌ها، افزایش حجم نمونه و بررسی مکانیسم‌های زیستی و روانشناختی مداخلات تمرکز داشته باشد تا اثربخشی و قابلیت تعمیم آنها افزایش یابد.